|
چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, :: 19:35 :: نويسنده : مهدی سراجی
عکس عاشقانه دختران تنها به آغوش تومحتاجم
برای حس آرامش
برای زندگی با تو
پر از شوقم پر از خواهش
به دستای تو محتاجم
برای لمس خوشبختی
واسه تسکین قلبی که
براش عادت شده سختی
به چشمای تو محتاجم
واسه تعبیر این رویا
"که بازم میشه عاشق شد تواین بی رحمی دنیا"
به لبخند تو محتاجم
که تنها دلخوشیم باشه
بزار دنیای بی روحم"به لبخند تو زیباشه"
چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, :: 19:18 :: نويسنده : مهدی سراجی
دیگر آن مجنون سابق نیستم اینک از اهل نسیم و سایه ام با سلامی با خیالی دل خوشم بس کنید اصرار را، بی فایده ست * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تمام “امن یجیب” های دلم را * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کاش می دانستی، من سکوتم حرف است، حرف هایم حرف است، خنده هایم، خنده هایم حرف است. کاش می دانستی، می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم. کاش می دانستی، کاش می فهمیدی، کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند، یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند. من کمی زودتر از خیلی دیر، مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد. تو نترس، سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد. کاش می دانستی، چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت، در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست. تازه خواهی فهمید، مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست. *************************************************************
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, :: 19:16 :: نويسنده : مهدی سراجی
دیوانگی شاخ و دم ندارد همین که ساعتها و روزها به فکرو خیال کسی هستی که به فکرت نیست خود نوعی دیوانگیست
چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, :: 19:16 :: نويسنده : مهدی سراجی
شنبه 29 مهر 1391 :: نویسنده : محمدرضا خسروجردی
جاگذاشته ام دلی هرکه یافت مژدگانی اش تمام “زندگی ام”
چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, :: 19:15 :: نويسنده : مهدی سراجی
چهارشنبه 26 مهر 1391 :: نویسنده : محمدرضا خسروجردی
توی این روزهای دلتنگی دارم هر لحظه میبارم دوتا عاشق که مبینم سریع چشمانم رو می بندم چرا هر روز ساعت ها به عکست خیره میمونم؟؟؟
چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, :: 19:15 :: نويسنده : مهدی سراجی
چهارشنبه 26 مهر 1391 :: نویسنده : محمدرضا خسروجردی
گفت جبران میکنم، گفتم کدام را؟ عمر رفته را؟ روح شکسته را؟ دل مرده از تپنده را؟ حالا من هیچ!.. جواب این تار موهای سفید را می دهی؟؟ نگاهی به سرم کرد و گفت: وای...خبر نداشتم! چه پیر شده ای!!! گفتم: جبران میکنی؟؟؟ گفت: کدام را؟
چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, :: 19:14 :: نويسنده : مهدی سراجی
چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, :: 19:14 :: نويسنده : مهدی سراجی
چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, :: 19:13 :: نويسنده : مهدی سراجی
یکشنبه 23 مهر 1391 :: نویسنده : محمدرضا خسروجردی
چــرا آدمـــا نمیـــدونن بعضــــــــی وقتهــــا خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی : " نــــذار برم " یعنـــــــی بــرم گــــردون سفــــت بغلـــــم کـــن ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــــه ت و بگــــــو : "خدافــــظ و زهــــر مـــار" بیخــــــود کــــردی میگی خدافـــــظ مگـــــه میـــذارم بــــری؟!! مــــــگه الکیــــــــه!!!!" چــــــــرا نمیـــــفهمـــــن نمیخــــــــوای بری؟!!! چـــــــــرا میـــــــذارن بــــری...؟!!
چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, :: 19:4 :: نويسنده : مهدی سراجی
بس شنیدم داستان بی کسی
بس شنیدم قصه دلواپسی قصه عشق از زبان هرکسی گفته اند از نی حکایت ها بسی
حال بشنو از من این افسانه را داستان این دل دیوانه را چشمهایش بویی از نیرنگ داشت دل دریغا سینه ای از سنگ داشت با دلم انگار قصد جنگ داشت گویی ازبامن نشستن ننگ داشت عاشقم من، عاشقم من قصد هیچ انکار نیست لیک با عاشق نشتن عار نیست |